ارزشيابي توصيفي

يادداشتها
ارزشيابي اجراي پيش آزمايشي مقياس كيفي در مدارس ابتدايي در سال تحصيلي 82-1381

Sunday, May 11, 2003

سلسله مباحث روش هاي يادگيري


مبحث اول: چرا تكليف شب ؟


تكليف شب، مساله هميشگي دانش آموزان و اولياي آنان!


زهرا بازرگان 1376




تكليف شب تعلق به دوران خاصي ندارد. از همان زمان كه بچه ها تمرينات درسي خود را روي لوح كوچك سنگي انجام مي دادند تا به امروز كه در اغلب موارد كاغذهاي سفيد و الوان كتابچه هاي كلاسور، وسيله انجام اين وظيفه آموزشي است، مساله تكليف شب و مباحث مربوط به آن همواره براي دانش آموزان، معلمان و اوليا مطرح بوده، نظريات موافق و مخالف آنان را برانگيخته است.


آنان كه نظر مخالف دارند


برخي تكليف شب را بخصوص در سطح ابتدايي كاري بيهوده مي دانند و عقيده دارند كه كودكان پس از يك روز طولاني و خسته كننده در مدرسه وقتي به خانه مي رسند بهتر است اوقات خود را با استراحت، بازي و يا اشتغال به يك كار سرگرم كننده و به هر حال فعاليتي غير درسي بگذارنند. اين قبيل اوليا كه اكثراً تحصيلات بالا و موقعيتي مناسب در اجتماع دارند، با استناد به گفته برخي از پزشكان عقيده دارند كه بسياري از عقب ماندگيهاي تحصيلي ناشي از خستگي ذهني كودكان است و اين طور استدلال مي كنند كه حجم زياد دروس و كمبود وقت براي استراحت و تفريح باعث مي شود كودكان نتوانند مطالب درسي را به خوبي هضم كنند و بتدريج با از دست دادن انگيزه و علاقه به درس خواندن، تمركز خود را نيز از دست مي دهند و به صورت شاگرداني كسل، بي توجه و مايوس در مي آيند.
نكته ديگري كه دليل مخالفت برخي از اوليا و مربيان تعليم و تربيت از جمله نويسنده فرانسوي؛ " فيليپ ميريو" است، اين است كه تكاليف درسي در خانه، بخصوص اگر سنگين و پيچيده باشد مي تواند تبعضيات اجتماعي را تشديد كند، زيرا تنها دانش آموزاني كه از داشتن پدر و مادري تحصيل كرده و محيط خانوادگي مطلوبي بهره مندند مي توانند در محيطي آرام و پرانگيزه براي انجام تكاليف، كار كنند و از نظارت و كمك اولياي خود در جايي كه دچار مشكل مي شوند برخوردار گردند. بديهي است چنين امكاني براي دانش آموز متعلق به قشر محروم جامعه وجود ندارد. اتاقهاي كوچك و پرجمعيت، بي سوادي يا كم سوادي اوليا، به عهده داشتن مسئوليتهايي در اداره خانه و نگهداري كودكان خردسالتر و غيره انجام تكاليف را در خانه براي اين كودكان بسيار دشوار مي سازد. لذا تكليف شب غالباً وسيله درگيري و ايجاد مشكلاتي بين اين قبيل شاگردان و معلمان مي شود.
درست است كه تكليف شب مي تواند مرور درسهاي روزانه باشد، كودك را به نظرم و ترتيب و قبول مسئوليت وا دارد و لذت انجام يك كار مستقل را به او بچشاند، اما براي اين كار بايد وسايل و امكان انجام آن در اختيارش باشد و از همه مهمتر روش انجام تكاليف را در مدرسه يادگرفته باشد.


آنان كه موافق تكليف شب هستند


وقتي كه معلمان درباره تكليف شب سخن مي گوييم اغلب آنان عقيده دارند كه اين اولياي دانش آموزانند كه بر دادن تكاليف درسي درخانه تاكيد دارند . يك مربي كودكستان مي گفت: " اوليا براي كودكان كودكستاني خود نيز تكليف شب
مي خواهند تا خيالشان راحت باشد كه بچه ها چيز ياد مي گيرند." از طرفي وجود تكليف شب بچه ها را سرگرم كرده، مانع مزاحمتها و سرو صداي آنان در خانه مي شود.
نتيجه يك همه پرسي كه چندي پيش توسط يك روزنامه فرانسوي درباره تكليف شب انجام گرفت، معلوم داشت كه بسياري از معلمان عقيده دارند كودكان و نوجوانان، علاقه مند به انجام تكاليف درسي در خانه هستند به شرط آنكه طولاني نباشد. بنا بر عقيده اين معلمان، تكليف شب باعث مداومت ارتباط بين مدرسه و شاگردان مي شود و مانع مي گردد كه بچه ها در بازگشت به خانه، مدرسه و وظائف تحصيلي خود را فراموش كنند.
اوليايي كه موافق تكليف شب هستند آن را وسيله اي براي تشخيص تواناييهاي درسي فرزندانشان مي دانند و معتقدند كه با نظارت به تكاليف متوجه مي شوند كه آنان تا چه حد مطالب را آموخته و چه كمبودهايي دارند.
اين قبيل اوليا معتقدند كه تكاليف درسي شاگردان، مي تواند وسيله اي براي برقراري ارتباط بين خانه مدرسه باشد، زيرا اوليا از طريق نظارت بر تكاليف متوجه مي شوند در مدرسه چه مي گذرد و چه تغييراتي در محتوا، روشها و برنامه هاي درسي داده شده است.
اين امر باعث مي شود كه آنان در مواردي به مدرسه مراجعه نمايند و معلم فرزندشان را ملاقات كنند. بديهي است اين امر در صورتي ممكن است كه اوليا احياناً به علت داشتن خاطرات نامطلوب از دوران تحصيلي خود، از تماس با مدرسه واهمه نداشته باشند و ضمناً محيط مدرسه و برخورد معلمان نيز گرم و پذيراي اوليا باشد.


تكليف شب و مدرسه


با اينكه در بسياري از كشورها، به علت شرايط مطلوب يادگيري در كلاسها، وجود معلمان ورزيده، كلاسهاي كم جمعيت و غيره مساله تكليف شب لااقل در دوره ابتدايي كنار گذاشته شده است و جاي خود را به انجام فعاليتهاي خلاقه و مورد علاقه كودكان داده است، در كشورهايي مانند كشور ما كه به علت رشد سريع جمعيت و در نتيجه كلاسهاي پرتراكم، كمبود معلمان، مدارس چند نوبته و . . . دانش آموزان وقت محدودي را در مدرسه مي گذرانند و لذا شرايط آموزش و پرورش مورد انتظار به دليل مشكلات فوق نمي تواند فراهم باشد، لازم است كودكان آنچه را كه در مدرسه آموخته اند در خانه تمرين و تكميل كنند. از آن گذشته در شرايطي كه امكان پرسش و پاسخ در كلاسها محدود است، تكليف شب مي تواند براي معلمان وسيله اي جهت شناخت تواناييهاي درسي شاگردان باشد.
بايد دانست كه يادگيري مطالب درسي تنها دريافت اطلاعات در مدرسه و مرور آنها در خانه نيست، بلكه شامل يك سلسله فعاليتهاي مختلفي است كه كودك بايد در مورد آن اطلاعات انجام دهد تا بتواند آنها را در ذهن خود جايگزين نمايد.
نگارنده به ياد دارد كه يك روز دانش آموزي كه به علت عدم يادگيري مطلب درسي مورد سرزنش آموزگار خود قرار گرفته بود مي گفت:
- ولي من از روي درس چند بار خوانده ام، نمي دانم چرا نمي توانم ياد بگيرم.
بر خلاف آنچه ظاهراً به نظر مي رسد، درس حاضر كردن كار آساني نيست و بسياري از دانش آموزان نمي دانند چگونه درس بخوانند، آيا بايد از روي مطلب خواند؟ چگونه؟ چند بار؟ در كنار مطلب درسي از چه لوازمي بايد استفاده كرد؟ مداد؟ كتابچه؟ خط كش؟ جزوه درسي؟ فرهنگنامه و كتابهاي مرجع؟
آيا بايد از كسي كمك گرفت؟ از چه كسي؟ چه وقت مي توانيم مطمئن شويم كه مطلب را ياد گرفته ايم؟ وقتي بتوانيم آن را با كلمات خودمان بيان كنيم؟ وقتي آن را حفظ شويم؟ وقتي بتوانيم خلاصه كنيم؟
بنابراين لازم است معلمان شاگردان را با روشهاي مختلف درس حاضر كردن، چگونگي انجام تمرينات درسي، مرور يك مطلب براي امتحان و برنامه ريزي براي انجام تكاليف آشنا كنند. نكته ديگر اين است كه پرحجم ترين و سنگين ترين تكليف شب نيز نمي تواند جبران درسي را كه در كلاس خوب تفهيم نشده است، بكند و براي تضمين موفقيت تحصيلي شاگردان نبايد روي درس خواندن آنان در خانه و كمك اوليا تكيه كرد.
بله، تكليف شب در شرايط فعلي مدارس ما امري لازم به نظر مي رسد اما تكليفي كه طولاني و خسته كننده نباشد، انگيزه انجام آن در شاگردان به وجود آمده باشد و با توانايي آنان از نظر جسمي و ذهني مطابقت كند.
معلمان نيز اين نكته را فراموش نكنند كه هيچ بزرگسالي حاضر نيست پس از گذراندن يك روز طولاني در اداره، به محض بازگشت به خانه تا پاسي از شب به تكرار كارهاي اداري روزانه بپردازد.


كمك مدرسه در انجام تكاليف


معلماني كه در اول سال تحصيلي درباره تكاليف مورد انتظار، نحوه انجام و زمان ارائه آن با دانش آموزان و اولياي آنان مشورت مي كنند و به شاگردان اختياراتي در انجام تكاليف و نحوه ارائه آن مي دهند، معمولاً در دريافت، كيفيت مناسب تكاليف و جلب رضايت شاگردان، موفقيت بيشتري دارند.
اما در مورد شاگرداني كه به علل محروميتهاي فرهنگي، بي سوادي يا گرفتاري اوليا و شرايط نامساعد مسكن بندرت از عهده انجام خاصي را براي انجام تكاليف، زير نظر معلمان يا شاگردان كلاسهاي بالاتر تنظيم نمايد تا اين قبيل دانش آموزان بتوانند در محيطي آرام و پرانگيزه كار درسي خود را انجام دهند و احياناً با طرح مشكلات خود، از كمكهاي درسي لازم برخوردار گردند. در اين صورت تنها تكاليفي را مي توان به خانه فرستاد كه امكان انجام آن به تنهايي براي كودكان وجود داشته باشد.
در مورد كودكاني كه دچار عقب ماندگي تحصيلي هستند، دادن تكاليف كوتاه و تمرينات ساده و پرسيدن سوالاتي كه معمولاً اين كودكان بتوانند از عهده پاسخ برآيند، در رشد اعتماد به نفس آنها و ايجاد انگيزه براي شركت در فعاليتهاي كلاس، مسلماً موثر خواهد بود. برعكس، تكاليف سنگين و پيچيده كه خارج از توانايي اين كودكان است آنان را نسبت به انجام هر نوع فعاليت درسي دلسرد و از خود نااميد خواهد كرد.
معلم موفقي مي گفت من فرمول معجزه آسايي ندارم و علت علاقه شاگردان من به انجام تكاليف درسي اين است كه براي هر شاگرد يا هر گروه از شاگردانم تكاليفي تعيين مي كنم كه با توانايي و شرايط زندگي خانوادگي آنان مطابقت داشته باشد. من از شاگردان قويتر تكاليف پرحجم تر و نسبتاً پيچيده تري مي خواهم، اما در عين حال اين شاگردان را تشويق مي كنم تا نتايج كار و تجربياتشان را در كلاس با ساير بچه ها در ميان بگذارند و ديگران را دريافته هاي خود سهيم كنند.


تكليف شب و اوليا


تكليف شب در حالي كه مي تواند وسيله اي براي نزديك كردن و ايجاد صميميت بيشتر بين كودكان و اولياي آنان باشد. در بسياري از مواقع در شرايط نامطلوبي انجام مي گيرد و در نتيجه موضوعي براي درگيريها و اوقات تلخيهاي خانوادگي
مي شود. خستگي ناشي از كار خواندن روزنامه، تماس با دوستان و خويشاوندان باعث مي شود كه آنان، گاه برخوردي ناشي از
بي حوصلگي با فرزند خود داشته باشند و هر اشتباه و خطاي كودك را مورد سرزنش قرار دهند و احياناً وي را تحقير كنند.
بايد دانست كه براي بسياري از كودكان ايجاد محيطي آرام براي انجام تكاليفن محيطي كه آنان بتوانند دور از سروصداي تلويزيون، راديو و رفت وآمدها درس بخوانند و بدانند كه در صورت لزوم از كمكهاي فكري يكي از اطرافيان خود برخوردار خواهند بود، كافي است و اين قبيل كودكان انتظار ديگري ندارند. اما دانش آموزاني نيز تكاليف خود را انجام مي دهند كه مثلاً مادر، پدر يا بزرگسالي در كنارشان باشد و به كارهاي آنان نظارت مستقيم داشته باشد. اين كودكان در صورت عدم تمايل اوليا به همراهي با آنها در اين امر، از انجام تكاليف خودداري مي كنند. اين امر مي تواند ناشي از دلايل مختلفي از جمله نياز كودك به توجه بيشتر بزرگسالان باشد. كودكاني كه از تكليف شب به عنوان وسيله اي براي جلب توجه اوليا و نگه داشتن آنان در كنار خود استفاده مي كنند، به زبان بي زباني نشان مي دهند كه از توجه كافي برخوردار نيستند. در اين صورت شايسته است اوليا روابط خود را با فرزندشان مورد سوال قرار دهند و وقت بيشتري را صرف صحبت و توجه به او كنند. فرصتهايي مانند زمان بردن كودك براي خريد، گردش و پياده روي و صحبت با او در طي راه مي تواند به حل اين مساله كمك نمايد و نياز وي را در جلب توجه اوليا به هنگام انجام تكاليف درسي كاهش دهد.
گاه انجام تكاليف براي شاگرد بي معني و بي فايده به نظر مي رسد. زيرا او دقيقاً نمي داند چه بايد بكند و پرسشهاي معلم برايش مبهم است. در اين مواقع كمك به وي در مطالعه دقيقتر سوالات يا تشويق او به پرس و جو از يك همكلاسي، به روشن شدن موضوع كمك خواهد كرد.
عدم ارتباط مطالب درسي با زندگي روزانه كودك يكي ديگر از مواردي است كه او را نسبت به انجام تكاليف دلسرد مي كند. كودك مفيد بودن اين تكاليف را نمي تواند تشخيص دهد و نويدهايي از اين قبيل كه وقتي بزرگ شدي اين معلومات به دردت خواهد خورد، مشكل را حل نخواهد كرد. كمك لازم را در اين مواقع كوشش در ارتباط دادن وقايع و تجربيات زندگي خانوادگي با دروس مدرسه است؛ مثلاً براي شاگردان كلاسهاي او تا سوم دادن مسئوليتهايي مانند يادداشت كردن پيامهاي تلفني، تشويق آنان به نوشتن نامه به دوستان و بستگان، نوشتن خاطرات روزانه و از اين قبيل به معلوماتي كه در مدرسه فرا مي گيرد جنبه عملي مي دهد و به آن معني مي بخشد.
اكراه در انجام تكاليف گاه ناشي از جذابيت محيط اطراف بخصوص بازي با دوستان يا تماشاي تلويزيون مي باشد از طرفي شايد اولياي كودكان تصوير مثبتي از كار و فعاليت جدي به او ارائه نداده اند، در اين صورت چگونه مي توان از كودكي انتظار داشت كه از كاركردن لذت ببرد، در حاليكه هرگز چنين الگويي را در اطراف خود نديده است و هرگز به او نشان نداده اند كه انجام يك كار جدي و حل يك مشكل تا چه حد مي تواند لذتبخش باشد و ارزش اين را دارد كه انسان به خاطر آن لذتهاي زودگذر را فدا كند.


منبع:


بازرگان، زهرا، 1376، مدرسه اي ديگر، انتشارات انجمن اولياء و مربيان جمهوري اسلامي ايران، صفحات 39-31

سلسله مباحث روشهاي يادگيري

مبحث دوم: روشهاي انجام تكليف شب


چند پيشنهاد براي انجام بهتر تكاليف درسي در خانه


زهرا بازرگان 1376



ايجاد جوي مساعد براي تسهيل انجام تكاليف درسي در خانه، نيازمند تميهدات متعددي است كه بسياري از اولياء بدان واقفند. رعايت چند نكته زير نيز مي تواند در بهبود اين وظيفه تحصيلي شاگردان موثر باشد:


1- ايجاد شرايط مطلوب و لوازم مناسب براي انجام تكليف شب


دانش آموز نمي تواند در هر جا و تحت هر شرايطي كاركند. درس خواندن نيز مانند همه كارهاي ديگر آداب و رسوم خاص خود را دارد و كودك براي اينكه بتواند خوب كار كند نيازمند محيطي مطلوب از نظر نور، سر و صدا و حرارت است. او جاي مناسبي براي نشستن مي خواهد و به لوازمي؛ مانند مداد، خودكار، پاك كن، خط كش، كتاب و جزوه درسي و احتمالاً فرهنگ لغات و چيزهايي از اين قبيل احتياج دارد كه لازم است اين وسايل را پيش از شروع به كار در كنار خود داشته باشد.
كودكان كلاسهاي پايين تر دوست دارند براي انجام تكاليف خود بخشي از اتاق را اشغال كنند كه در آنجا مادر يا پدرشان نيز به كاري مشغولند. آنان در كنار اولياي خود احساس امنيت بيشتري مي كنند. از آن گذشته آنها با نشان دادن گاه و بيگاه قسمتي از تكاليف خود تاييد اوليا را نيز براي ادامه كار مي طلبند. نوجوانان برعكس، غالباً به محيطي بي سروصدا نيازمندند، به طوري كه بتوانند كتاب و لوازم خود را با خيال راحت پخش كنند. برخي از آنان حتي تمايل به بستن در و پنجره دارند تا هيچ گونه سرو صدا و عامل مزاحمت، تمركز آنان را به هم نزند.
بعضي از كودكان ترجيح مي دهند در حال راه رفتن درس حاضر كنند، بعضي ديگر دوست دارند با همكلاسيهاي خود درس بخوانند. بايد ديد كودك كجا و چگونه مي تواند بهتر ياد بگيرد و در صورتي كه ميسر بود امكان انجام تكاليف را در شرايطي كه براي وي مطلوبتر است فراهم كرد.


2- شناخت روش يادگيري كودك


همان طور كه مي دانيم كودكان به طرق مختلف مطالب را فرا مي گيرند. "دلاگاراندري1" يكي از متخصصان تعليم و تربيت در فرانسه نحوه يادگيري دانش آموزان بسياري را در سنين مختلف مطالعه نموده است. وي اين نتيجه را مورد تاكيد قرار مي دهد كه برخي از كودكان آنچه را كه مي شنوند سريعتر و بهتر ياد مي گيرند و تصوير آن را در ذهن خود حفظ مي كنند، در حالي كه برخي ديگر، آنچه را كه با چشم خود مي بينند بهتر ياد مي گيرند تصوير آنچه ديده شده است بهتر در ذهنشان نقش مي بندد. كودكاني نيز وجود دارند كه با داشتن حس لامسه قوي اگر فرصتي براي انجام كارهاي دستي در ارتباط با مطالب درسي به آنان داده شود مطالب را بهتر درك مي كنند. (بريدن شكل مثلث يا مربع، درست كردن يك مكعب مستطيل با مقوا و . . . )
بر اساس پيشنهاد مربي فوق اگر بخواهيم به كودكي در انجام تكاليفش كمك كنيم بايد ببينيم او به طور طبيعي چگونه ياد مي گيرد و سپس تسهيلات لازم را براي اينكه بتواند به روش خود كار كند، برايش فراهم آوريم. تشخيص اين مساله چندان مشكل نيست؛ مثلاً پس از بازگشت از منزل دوستان، از گردش در پارك يا تماشاي يك موزه، دقت كنيم و ببينيم آيا او بيشتر به صحبتها و گفته هاي ديگران توجه داشته، آنها را به خاطر مي آورد يا آنچه را كه مورد مشاهده قرار داده است. اگر كودك شنيده هاي خود را بيشتر به ياد مي آورد، تصاوير ذهني او تصاويري سمعي است و اگردر به ياد آوردن آنچه ديده، بيشتر مسلط است، يادآوري تصاوير بصري در او آسانتر است. كمك ما به اين كودكان، ضمن آزاد گذاردن آنان در استفاده از روش خاص خود اين است كه تمريناتي به آنان بدهيم تا ساير حواس خود را نيز به كار گيرند. دلاگاراندري در كتاب خود تحت عنوان "نيمرخ آموزشي دانش آموزان" به انواع تمريناتي كه مي تواند حواس مختلف را تقويت كند و يا امكان يادگيري كودك را بهبود بخشد، اشاره مي كند.
نكته ديگر اين است كه فعاليتهاي ذهني كودك منحصر به دريافت اطلاعات نيست، بايد ديد ذهن وي چگونه روي اين اطلاعات كار مي كند. مطالعاتي كه در مورد دانش آموزان مختلف انجام گرفته است نشان مي دهد كه برخي از كودكان به هنگام يادگيري يك مطلب درسي ترجيح مي دهند آن را به قسمتهايي تقسيم كنند و هر قسمت را به طور دقيق بخوانند. آنان معمولاً با يادگيري يك بخش به بخش بعدي مي پردازند. نحوه درس خواندن بعضي ديگر از دانش آموزان اين است كه اول كل مطلب را يك بار مي خوانند تا اصل موضوع را دريابند سپس به يادگيري اجزاي آن مشغول مي شوند.
به همين ترتيب، براي بعضي از كودكان شباهت بين اجسام يا مجاورت بين آنها و براي بعضي ديگر تضاد بين اجسام يا امور، يادگيري را آسان جلوه مي دهد. بنابراين كمك ما به كودكان در انجام تكليف شب اين نيست كه روش خاص خودمان را به آنان تحميل كنيم، بلكه مهم رفتار و طرز برخورد ما با اين مساله است. برخورد مناسب آن است كه به آنان در شناخت روش مناسب يادگيري كه مخصوص آنان است ياري دهيم. اين كار چندان مشكل نيست و حتي يادآوري تجربيات غير درسي كودكان نيز مي تواند در اين مورد مفيد واقع شود؛ به عنوان مثال مي توانيم به همراه فرزند خود بيانديشيم كه او چگونه فلان فعاليت غير درسي را آن طور سريع و با موفقيت ياد گرفته است. اگر او بتواند به اين نكته پي ببرد و از همان روش در فعاليتهاي درسي اش نيز استفاده كند، مسلماً كار خود را بهبود خواهد بخشيد.


3- نظارت بر تكليف شب بله، اما تا چه حد؟


در حالي كه بسياري از كودكان وقتي بدانند فعاليت درسي مورد انتظار معلم چيست و معني پرسشها برايشان روشن و شرايط انجام كار مناسب باشد به كار مشغول مي شوند، بعضي ديگر در انجام تكاليف خود نيازمند نظارت و كمك مستقيم اولياي خود هستند.
بعضي از اوليا مرتب انجام تكاليف را يادآوري و وظائف درسي كودك را به وي گوشزد مي كنند، بدون اينكه بدانند اين كار باعث خواهد شد كودك بتدريج اولياي خود را در مسئول تكليف شب خود دانسته، به طور ناخودآگاه از زير بار وظايفش شانه خالي كند. بهتر اين است كه دورادور و به طور غير مستقيم تكاليف درسي را زير نظر داشته، مراقب حسن انجام اين كار باشيم؛ به عنوان مثال مي توان گاه از كودك سوالاتي بدين نحو كرد:
- كدام قسمت را مايلي اول بخواني؟
- آيا براي شروع كار به چيزي احتياج نداري؟
- مايلي قسمتهاي مشكل درس را درآوري و بعد باهم درباره اش حرف بزنيم؟
- چطور است اول مسائل را آن طور كه بلدي حل كني و بعد با هم راه حلها را ببينيم.
لزومي ندارد كه اوليا حتماً محتواي درس فرزند خود را بدانند تا بتوانند كمكش كنند.
كمك لازم، عبارت است از راهنمايي دانش آموز در سازمان دادن اوقات خود، تشويق او به انجام تكاليف و سركشي گاه وبي گاه براي اطمينان يافتن از اينكه كودك به خاطر مشكل خاصي كارش را متوقف نكرده باشد . اين نوع رفتار به كودكان نشان مي دهد كه كوشش آنان براي انجام تكليف شب مورد تشويق و تاييد است.
براي كودكي كه يادگيري مطالب درسي با يك دوست يا همكلاسي برايش مطلوبتر است مي توان شرايطي به وجود آورد كه با دوست خود درس بخواند و معلومات خود را تكميل كند. درس حاضر كردن با دوستان، تنظيم پرسش و پاسخ با آنان و گوش دادن به توضيحات يك همكلاسي و يا شرح دادن مطالب درسي براي ديگري، از روشهاي موثر يادگيري است. به همين ترتيب مي توان از همكاري و كمك خواهر يا برادر بزرگتر در حل مشكلات درسي كودك استفاده كرد. اين كار نه تنها مشكل درسي را حل خواهد كرد بلكه توضيح مطلب توسط خواهر يا برادر بزرگتر براي خود آنان نيز بدون شك مزايايي در برخواهد داشت كه از آن جمله مي توان به تسلط و احاطه بيشتر به مطالب درسي و رشد اعتماد به نفس در آنان اشاره كرد.
به طور خلاصه بايد گفت بهبود انجام تكاليف درسي كودكان در خانه كه همواره موضوعي براي نگراني اولياء است، نه به وسيله زور ميسر خواهد شد، نه با ابزار نگراني، نه با سرزنش و نه با تحميل راه و روش خودمان، اين روشها غالباً مقاومت كودكان را برخواهد انگيخت وبه بي ميلي و اكراه آنها به درس خواندن و مدرسه رفتن خواهد افزود. آنچه مهم است ايجاد محيطي مطلوب براي يادگيري و وجود اوليايي است كه بتوانند تفاهم، حمايت و حتي گاه همدردي خود را نسبت به كودك نشان دهند. اوليايي كه بتوانند از تكليف شب به عنوان وسيله اي در بهبود ارتباطات خانوادگي، در نزديك كردن افراد خانواده به هم و كمك متقابل به يكديگر استفاده كنند، اوليايي كه بتوانند به انگيزه و تمايلات، به اضطرابها و نگرانيهاي كودك خود توجه كنند، به روش خاص او در درس خواندن احترام بگذارند و هرگاه او در انجام تكليف خود بازماند، بتوانند با خونسردي به ريشه يابي مشكل او بپردازند.
بديهي است در امر نظارت اوليا بر انجام تكليف شب، ممكن است مساله اي نيز بي جواب بماند و كمكهاي اوليا در حل مشكل به جايي نرسد، اما اين موضوع هرگز نبايد باعث شود كه مساله درسي دانش آموز، به يك درام خانوادگي منجر شود.


منبع:


بازرگان، زهرا، 1376، مدرسه اي ديگر، انتشارات انجمن اولياء و مربيان جمهوري اسلامي ايران، صفحات 45-40


سلسله مباحث راههاي برقراري ارتباط مربيان با اولياء دانش آموزان

مبحث اول
راهكار هاي برقراري ارتباط

ديدگاههاي جديد در زمينه همكاري اوليا و مربيان
زهرا بازرگا ن
1376


امروزه انجمنهاي اوليا و مربيان رايجترين و پرمعناترين وسيله ارتباط بين خانه و مدرسه اند. از آنجا كه كودك قسمت اعظم اوقات زندگي خود را دور از مدرسه مي گذراند و آموزشگاه تنها 12 درصد از وقت او را خارج از محيط زندگي اش اشغال مي نمايد، لازم است كه معلم و مسئولين مدرسه از محيط زندگي، فرهنگ و ارزشهاي حاكم بر آن محيط آگاهي يابند تا بتوانند آموزش و پرورش مدرسه را با استفاده از تجارب زندگي دانش آموز و با همكاري اولياي وي بارور نمايند.
تحقيقات و مطالعات فراواني كه در كشور ما و ساير كشورها انجام گرفته بيانگر اين نكته است كه اگر خانواده درگير و علاقه مند به مسائل تحصيلي فرزندان خود گردد، كودكان نيز با ذوق و شوق بيشتري تحصيل خواهند كرد.
اصولاً هدف از تشكيل انجمنهاي اوليا و مربيان نيز چيزي جزاين نيست كه اوليا و مربيان با هم آشنا شوند و اوليا از روشها و طرزكار معلمان و از پيشرفتها و احياناً مشكلات تحصيلي فرزند خود مطلع گردند.
اين همكاري دانش آموزان را نيز متوجه مي سازد كه بين خانه و مدرسه جدايي نيست و تضاد و دوگانگي بين روشهاي تربيتي اين دو محيط وجود ندارد.
با وجود هدفهاي صريح اين انجمنها و حسن نيت و علاقه مندي مديران مدارس در برقراري ارتباط با اوليا
مي بينيم كه گاه اين جلسات آن طور كه بايد و شايد مورد استقبال قرار نمي گيرد. برخي از اوليا كه فرزندانشان دچار مشكلات تحصيلي و رفتاري هستند كمتر به مدرسه مي آيند و آنان كه با جان و دل در اين مراسم حضور مي يابند غالباً پدر و مادر دانش آموزاني هستند كه از هر جهت مورد رضايت معلمان و مسئولان مدرسه مي باشند.
چندي پيش ضمن انجام تحقيقي كه در زمينه شكستهاي تحصيلي كودكان انجام گرفت از معلمان برخي از مدارس تهران خواسته شد كه علل شكست تحصيلي دانش آموزان دبستاني را ذكر كنند.


با اينكه اكثريت معلمان عوامل خانوادگي را به عنوان عوامل اصلي عقب افتادگيهاي تحصيلي ذكر كرده بودند، اما تعداد معلماني كه براي برقراري يك رابطه نزديك و متقابل با خانواده پيشقدم شده بودند اندك بود؛ به عبارت ديگر تماس با خانواده ها يا از طريق جلسات همگاني كه يك يا دو بار در سال به ابتكار و دعوت مدير مدرسه تشكيل مي شود، صورت مي گيرد و يا با احضار گاه و بي گاه مادر يا پدري به دفتر مدرسه، معلم كلاس سعي مي كند مسائل مربوط به تحصيل و رفتار دانش آموز را به اطلاع اولياي وي برساند و همكاري آنان را طلب نمايد. با اينكه اين روش در برخي از موارد نتايج مثبتي به بار مي آورد اما در بسياري اوقات نيز چندان مثمر ثمر نخواهد بود، زيرا وقتي رفتار نامناسب و يا كار ضعيف دانش آموزي مورد بررسي قرار مي گيرد ممكن است طرفين به طور ناخودآگاه بروز مشكلات را در اثر بي توجهي و غفلت طرف مقابل بدانند. از طرفي برخي از اوليا بخصوص افراد طبقات محروم جامعه كه علت احضار شدن خود به دفتر مدرسه را كمابيش حدس مي زنند ممكن است به بهانه هاي مختلف از اين كار شانه خالي كنند و بدين ترتيب تلاشهاي معلم در برقراري ارتباط به نتيجه نرسد.
اوليا چه انتظاري از جلسات دارند؟
هرتل (1975) محققي كه سيزده سال در زمينه انجمنهاي اوليا و مربيان و كارآيي آن در اروپا تحقيقات وسيعي انجام داده و به نتايج قابل توجهي رسيده است ضمن مصاحبه با اولياي دانش آموزان در مدارس مختلف سوالاتي در زمينه هاي زير مطرح نمود:
- از انجمنهاي اوليا و مربيان چه انتظاري داريد؟
- از معلم فرزند خود چه انتظاري داريد؟
- در اين قبيل جلسات چه عواملي باعث رضايت و خشنودي شما مي شود و چه عواملي ممكن است موجبات دلسردي شما را از شركت در اين جلسات فراهم آورد؟
در تحليل پاسخهاي اوليا مشخص گرديد كه اكثر آنان مايلند از طريق شركت در اين قبيل جلسات از وضع تحصيلي و اجتماعي فرزندان خود مطلع گردند اما ظاهراً از اينكه محتواي اين جلسات صرفاً آموزشي است، چندان راضي نيستند و ترجيح مي دهند در اين نوع گردهمايي ها مسائل مربوط به رشد عاطفي و اجتماعي فرزندانشان نيز مطرح گردد.
اوليا در جلساتي كه در آن عقده ها گشوده شده و جلسه به تشنج كشيده مي شود و نيز از جلسات سرد و خشك و تشريفاتي روي گردانند. آنان علاقه مند به برقراري ارتباطي باز و صميمي بر اساس تفاهم و سعه صدر با مسئولان آموزشگاه
مي باشند و ترجيح مي دهند كه اين جلسات در محيطي گرم انجام گيرد و افراد، راحت و بدون تكلف دور هم جمع شده به بحث و بررسي مسائل اساسي در تعليم و تربيت كودكان بپردازند.
يكي از انتظارات آنان از انجمنهاي اوليا و مربيان اين است كه مدير مدرسه قبلاً موضوع صحبت و دستور جلسه را به اطلاع اوليا برساند تا آنان با آمادگي بيشتري در جلسات حضور يابند. ديگر اينكه حتي المقدور از نشاندن اوليا روي نيمكتهاي باريك و كوچك دانش آموزان خودداري شود.
تعدادي از اوليا پيشنهاد كرده بودند كه در برخي از جلسات، فرزندان آنان نيز حضور داشته باشند تا در جريان تبادل نظرات اوليا و مربيان خود قرار گيرند.
معلمان و مساله ارتباط با اوليا
يكي از اشكالاتي كه بعضي از اوليا در مورد برگزاري اين جلسات ذكر كردند اين بود كه اغلب در اين گردهمايي ها جاي معلمان كه اهرم اساسي آموزش و پرورشند خالي است. شايد دليل غيبت برخي از معلمان اين باشد كه تصور مي كنند اين انجمنها براي تبادل نظر بين مدير مدرسه و اولياي دانش آموزان تشكيل مي شود در حالي كه كليه اوليا علاقه مندند در اين جلسات معلم فرزند خود را ملاقات كنند و احياناً چند كلمه اي در مورد او رد و بدل نمايند.
در اينجا نقش مدير آموزشگاه در جلب و دعوت معلمان براي شركت در اين جلسات و نيز آشنا نمودن معلمان با بهترين طرق برقراري ارتباط با خانواده اساسي است. با اينكه معلمان به لزوم ارتباط با خانواده واقفند اما گاه هنر و مهارت لازم را در برقراري اين تماسهاي پرثمر ندارند و از نقش خود به عنوان عاملي موثر در جلب اوليا به مدرسه غافلند.
آشنايي معلم با اوليا و شناخت فرهنگ و ارزشهاي آنان به او كمك خواهد كرد تا با روشها و ابتكارات خاص خود اوليا را به مدرسه جذب و از همكاري آنان استفاده كند. به علاوه اين آشنايي و صميميت باعث خواهد شد كه در موارد لزوم و به هنگام بروز مشكلات تربيتي در خانواده بتواند به راهنمايي اوليا بپردازد. در زمينه شركت معلمان در انجمنهاي اوليا و مربيان لازم است كه مدير مدرسه با حمايت از معلمان خود در جايي كه احساس مي كند دانسته يا ندانسته آنان مورد سرزنش و انتقاد قرار مي گيرند مانع از اين شود كه معلم از حضور در اين جلسات بپرهيزد. گرداننده چنين جلساتي بايد فردي مسلط و آگاه باشد و با جهت دادن به مباحث از حمله به شخصيت افراد جلوگيري و كوشش كند جلسه در محيطي پرتفاهم و با رعايت احترام همه شركت كنندگان ادامه يابد.
تحولي در نحوه برگزاري انجمنهاي اوليا و مربيان
يكي از طرق موثر در برگزاري اين انجمنها اين است كه در كنار جلسات عمومي كه سالي يكي دو بار در مدرسه تشكيل مي شود و در آن مدير آموزشگاه، نماينده انجمن اوليا و مربيان و اولياي دانش آموزان شركت دارند، معلم هر كلاس نيز با اولياي دانش آموزان خود، جلساتي به طور مستمر؛ مثلاً هر دو يا سه ماه يكبار در كلاس خود تشكيل دهند. چند روز پيش از تشكيل اين جلسه مي توان دعوتنامه اي كتبي براي اوليا فرستاد. در تنظيم اين دعوتنامه ها كودكان نيز مي توانند كمك كنند و با خط خود و احياناً نقاشي كوچكي در حاشيه نامه از پدر و مادر خود اين شركت در جلسه دعوت نمايند. دريافت چنين دعوتنامه اي باعث خواهد شد كه اوليا اين شركت در اين جلسه اشتياق بيشتري از خود نشان دهند.
اين جلسات را مي توان بسته به ابتكار و سليقه معلم كلاس به روشهاي مختلفي اداره كرد كه در ادامه به يكي از روشها اشاره مي شود:
در ابتداي جلسه معلم مي تواند درباره موضوعات مختلف مربوط به كلاس خود مثلاً فعاليت دسته جمعي شاگردان كلاس در زمينه اي خاص صحبت كند، درباره روش تدريس خود و پيشرفتها و يا مسائلي كه با آن مواجه است حرف بزند، به نمايشگاه يا مجموعه كارهايي كه دانش آموزان در رابطه با دروس خود به طور دسته جمعي انجام داده اند مثلاً مجموعه برگهاي پاييزي، گلهاي متنوع، روزنامه ديواري كلاس، مجموعه خط كودكان يا چيزهايي از اين قبيل اشاره كند و عكسهايي را كه از كودكان ضمن كار در كلاس يا گردش علمي گرفته است به معرض تماشاي اوليا بگذارد. ابزار اين كار تنها يك دوربين ساده است كه به هر حال خارج از توانايي مالي يك مدرسه نيست اما همين چند قطعه عكس كه نشان دهنده فعاليتهاي دانش آموزان كلاس است براي اوليا بسيار جالب و تماشايي خواهد بود. در قسمت دوم برنامه، معلم كلاس به تنهايي يا به كمك فردي متبحر در امور تعليم و تربيت مي تواند مساله اي تربيتي را عنوان كند و از شركت كنندگان بخواهد نظر خود را در آن مورد اظهار كنند؛ به طور مثال با نشان دادن تصوير كودكي كه به طور پنهاني سيگار مي كشد يا يواشكي دست در كيف مادرش كرده و يا كودكي كه خواهر يا برادر كوچكتر از خود را كتك مي زند، نظر اوليا را در مورد چنين واقعه اي كه ممكن است در خانه آنان اتفاق بيفتد جويا شود. ممكن است مادر و پدري با ديدن عكس كودكي كه پنهاني سيگار مي كشد بلافاصله اظهار كند كه چنين كاري مورد تائيد او نيست و اگر فرزندش به اين كار دست بزند به شدت تنبيه خواهد شد. يك مادر ديگر شايد اظهار نمايد كه كتك زدن كودكان هرگز مساله اي را حل نخواهد كرد و بهتر است كودكان را از عواقب سيگار كشيدن و بيماريهايي كه ممكن است در اثر اين عادت نامطلوبي عارض شخص گردد آگاه نماييم.
مادر سوم ممكن است به اين نكته اشاره كند كه بزرگسالان هميشه الگو و نمونه اي براي رفتار كودكان هستند و پدر و مادري كه هرگز سيگار نمي كشند بهانه اي به دست فرزند خود براي اين كار نخواهند داد.
اولياي ديگر ممكن است نظريات ديگري داشته باشند و اين جلسات به آنان مجال خواهد داد تا روشهاي تربيتي خود را بازگو نمايند.
در اينجا نقش معلم يا برگزار كننده جلسه اين است كه بدون تاييد رفتار يك فرد و يا انتقاد از رفتار تربيتي فرد ديگر به اين مباحث جهت دهد و روشهاي تربيتي اوليا را براي آنان روشن كند؛ به طور مثال وقتي مادري مي گويد كه اولين واكنش او در مقابل عمل خلاف فرزندش تنبيه بدني است؛ معلم مي تواند اين طور نتيجه گيري كند:
"- پس شما طرفدار روشهاي خشونت آميز هستيد و به اقتدار گرايي پدر يا مادر در محيط خانواده معتقديد" و به مادري كه به آگاه نمودن كودكان از عواقب ناپسند كارها اشاره مي كند مي تواند بگويد:
"به نظر مي رسد كه شما طرفدار روشهاي آزادمنشانه در تعليم و تربيت هستيد زيرا ميل داريد با شخصيت دادن به كودكان احساس مسئوليت و آگاهي از عواقب كارهايشان را در آنان رشد دهيد."
معلم كلاس مي تواند در هر مرحله نظريات را طبقه بندي كند و در پايان بحث گرايشها و نقطه نظرهاي اصلي را مشخص نمايد. او بدون اينكه نسخه اي براي اولياء بپيچد آنان را آزاد مي گذارد تا نظر خود را در مورد مسائل تربيتي ابراز كنند. اين روش باعث مي شود كه برخي از رفتارهاي تربيتي به طورغير مستقيم بررسي شود. علاوه بر آن اين كار كه به صورت داوطلبانه و تدريجي صورت مي گيرد براي بعضي از اوليا جنبه انگيزشي خواهد داشت زيرا به آنان مجال مي دهد تا روشهاي مطلوب و مهارتهاي خود را بيان كنند.
بدين ترتيب اوليا نه تنها از احساسات و واكنشهاي عاطفي خود در برخورد با مسائل تربيتي آگاهي پيدا خواهند كرد بلكه از راهها و روشهاي تربيتي ساير اوليا نيز مطلع شده متوجه خواهند شد كه براي حل مسائل تنها يك راه وجود ندارد و انسان مي تواند با توجه به اوضاع و شرايط، سالمترين و سازنده ترين راه ترتيب را انتخاب كند.
از طرف ديگر معلم كلاس با شناخت رفتار تربيتي اوليا در خانه به فهم بيشتر رفتار دانش آموزان خود نائل خواهد شد و لذا رفتار و اعمال خود را با توجه به وضع كودك تطبيق خواهد داد.
حسن ديگر اين كار اين است كه اوليا را به تواناييهاي خود و نقش مهمي كه در پرورش شخصيت فرزندانشان دارند آگاه خواهد نمود.
درمرحله سوم معلم كلاس مي تواند از اوليايي كه علاقمندند درباره وضع تحصيلي و اجتماعي فرزندشان صحبت كنند و يا او مايل است با آنان گفتگويي داشته باشد، تقاضا كند كه جلسه را ترك نكنند. آنان كه علاقه مند به بررسي وضع فرزند خود هستند، مي توانند يك به يك و به طور خصوصي با معلم كلاس صحبت كنند.
موضوع مهم در اين ملاقاتها خصوصي بودن آن است. جو جلسه بايد طوري باشد كه اوليا بتواند آنچه در دل دارند بگويند و معلم با توجه به وقت محدودي كه براي جلسه در اختيار دارد لازم است با علاقه، آمادگي شنيدن مطالبي را داشته باشد كه اوليا مايلند درباره فرزند خود بگويند.
در بسياري از مواقع مستمعي خوب بودن، قدرداني از تلاشهاي اوليا براي بهبود وضع تعليم و تربيت كودكان و ممانعت از نسخه پيچي باعث مي شود كه خود اوليا راه حل مسائل و مشكلات را بيابند.
اين جلسات اولياء دست خالي بيرون نخواهند رفت. آنان در كلاس فرزند خود نمونه اي از كار او را مشاهده كرده احياناً عكسي از او در حال فعاليت آموزشي ديده اند، درباره مسائل تربيتي صحبت كرده و با ديگران به تبادل تجربيان پرداخته اند و از همه مهمتر دقايقي چند در مورد مهمترين ثمره زندگي خود با معلم او صحبت كرده و براي پيشرفت وضع آموزشي و اجتماعي او تبادل نظر نموده اند.
بازديد از خانه شاگردان
با اينكه تشكيل انجمنهاي اوليا و مربيان و يا جلساتي كه معلم در كلاس خود براي اولياي دانش آموزان ترتيب مي دهد در جلب همكاري اوليا بسيار موثر است اما بندرت اوليايي نيز وجود دارند كه به علل مختلف مانند پركاري، بي سوادي، بيماري يا داشتن تصويري منفي از مدرسه هرگز در اين جلسات شركت نمي كنند در حالي كه فرزندان آنان چه بسا بيش از ساير دانش آموزان به تبادل نظر و همكاري بين خانه و مدرسه خود نيازمند باشند.
در اين طور مواقع ديداري از خانه دانش آموز به منظور آشنايي با اولياي وي و نيز شناخت بهتر كودك بسيار مفيد به نظر مي رسد. در خانه كودك، معلم مي تواند به چگونگي روابط دانش آموز با پدر و مادر و خواهران و برادرانش پي ببرد و از نحوه زندگي و مشكلات آنان تا حدودي آگاهي پيدا كند.
معمولاً طرز برخورد معلم با اوليا در خانه با برخوردي كه در مدرسه با آنان دارد به كلي متفاوت است. بجز در موارد بسيار نادر، خانواده از پذيرفتن معلم در خانه بسيار خوشحال و مفتخر خواهد شد. بخصوص خانواده هاي كم در آمد و محروم، ورود معلم را به خانه مانند واقعه اي بسيار بزرگ تلقي خواهند كرد.
در اين قبيل خانواده ها ممكن است معلم با شناخت بهتر وضعيت كودك و شرايط زندگي او نظرش نسبت به شاگردش كه با اين همه مشكلات به مدرسه مي آيد و سر كلاس مي نشيند عوض شده و به شهامت او آفرين بگويد. حسن اين قبيل ديدارها در اين است كه معلم با شناخت و وضعيت زندگي شاگرد در شيوه تدريس و انتظارات خود تجديد نظر خواهد كرد و احتمالاً براي كاهش مشكلات كودك تدابيري خواهد انديشيد. ديدار معلم از كودك بيمار يا دانش آموزي كه به عللي ناچار است براي مدتي در خانه بماند در روحيه دانش آموز و خانواده وي بسيار موثر خواهد بود و چه بسا به بهبود سريعتر او بيانجامد.
استفاده از تلفن براي پرس و جو از وضع شاگرد، احوالپرسي و راهنمايي شاگردي كه غيبت كرده است در صورتي كه تنها راه ارتباط باشد و با رعايت زمان مناسب و خلوت محيط زندگي اوليا، قدم موثر ديگري در جلب همكاري آنها است. براي كودك غايبي كه تلفن ندارد دريافت يك پيغام يا يك نامه دسته جمعي از طرف معلم و شاگردان بي نهايت خوشحال كننده خواهد بود.
نكاتي كه در زمينه ارتباط با اوليا بايد در نظر گرفته شود اين است كه تماس با اوليا چه در مدرسه، چه در كلاس و چه در خانه دانش آموزان، لازمه اش برنامه ريزي قبلي و آمادگي معلم و مسئولان مدرسه است.
هنگامي كه معلم، پدر يا مادري را به مدرسه مي خواند تا درباره رفتار فرزندانشان يا وضع تحصيلي او صحبت كند، لازم است كاملاً به موضوع مورد بحث تسلط داشته قبل از تماس با اوليا راهها و روشهايي چند را براي كمك به بهبود وضع دانش آموز امتحان كرده باشد.
در اين جلسه مي بايست درباره اين تدابير با اوليا صحبت شود و همكاري آنان براي بهبود كار جلب گردد . نكته ديگر اين است كه معلمان بايد براي واكنشهاي غير منتظره اوليا آمادگي داشته باشند و فراموش نكنند كه وقتي درباره دانش آموزي با اولياي وي صحبت مي شود، در اينجا سرمايه و ثمره زندگاني هر پدر يا مادري مطرح است و بسياري از اوليا ظرفيت و تحمل لازم را براي بررسي مساله اي اين چنين حساسيت ندارند و ممكن است انتقاد يا سرزنش معلم واكنش دفاعي آنان را برانگيزد. در اين طور مواقع، وقار و متانت معلم نقش مهمي را بازي مي كند و مانع از اين خواهد شد كه به شكست و ناكامي جلسه و قطع ارتباطات بعدي منجر شود. بنابراين لازم است معلم مذاكره را با ذكر نكات مثبت شخصيت كودك آغاز كند سپس مشكلات را مطرح نموده، راههايي را كه براي بهبود وضع به نظرش رسيده شرح دهد و عاقبت همكاري و تشريك مساعي اوليا را جلب نمايد.
استفاده از اوليا در غني ساختن مدرسه و در كلاس درس
در اين دوران مدرسه نيز مانند ساير نهادهاي اجتماعي مورد تغيير و تحول قرار گرفته و بر اساس انتظارات جامعه، اكنون آموزشگاهي مطلوب و مورد نظر است كه با جامعه در تعامل و ارتباطي دائمي باشد. به جاي اينكه آموزش در محيط بسته كلاس انجام گيرد بايد بتوان از همه امكانات محيط اطراف مدرسه و جامعه محلي كمك گرفت، در اين مورد اولياي دانش آموزان مناسبترين اشخاص مي باشند و مي توانند با حضور در مدرسه و كمك به معلم، در بازديدهاي مختلف علمي، در ايراد سخنراني و شرح تجربيات خود، آموزش مدرسه را غني و پربار سازند. در برخي از كشورها كه نظام آموزشي آنان با روشهاي غير متمركز اداره مي شود، اولياي داوطلب و مطلع براي كمك به معلم و طبق برنامه اي از پيش تنظيم شده، در كلاس حضور مي يابند و در اداره كلاس، در تهيه وسايل كمك آموزشي و ساير فعاليتها شركت مي نمايند تا معلم بتواند وقت بيشتري را صرف دانش آموزاني نمايد كه نياز بيشتري به رسيدگي و توجه دارند. اين كار در مدارس و كلاسهاي پر جمعيت بسيار مفيد است. غالباً اوليايي كه به عنوان كمك آموزگار در كلاسها حضور مي يابند اشتياق و پشتكار فراواني براي انجام وظائفي كه از آنان خواسته مي شود نشان مي دهند. جنبه عاطفي چنين برنامه هايي نيز قابل توجه است.
برخي از اوليا مي توانند در گردشهاي علمي كودكان را همراهي نمايند و يا در برگزاري مراسم و جشنها و نيز روزهاي خاص مانند روز پرستار، روز پليس، روز دندانپزشكي، روز درختكاري و غيره با مدرسه همكاري نمايند و با گفتگو با كودكان درباره اين مشاغل و مراسم و ترتيب دادن بازديدهاي لازم، نمايش فيلم و غيره به يادگيري دانش آموزان بيفزايند.
از آنچه ذكر شد مي توان نتيجه گرفت كه براي برقراري ارتباطي موثر با اولياي دانش آموزان راهها و روشهاي بي شماري وجود دارد كه مسئولان و معلمان مدارس مي توانند به ابتكار خود و با توجه به شرايط و موقعيت خاص هر مدرسه ا اين راهها استفاده كنند و با جلب همكاري و علاقه اوليا به رشد همه جانبه دانش آموزان كمك كرده، به كارآيي آموزش و پرورش كشور بيفزايند.


منبع :
زهرا بازرگان، 1376، مدرسه اي ديگر ، انتشارات انجمن اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران، صفحات 24-12

سلسله مباحث راههاي برقراري ارتباط مربيان با اولياء دانش آموزان


مبحث دوم


رفع موانع ارتباط


هنر برقراري ارتباط با اولياي دانش آموز
زهرا بازرگان
1376


يك روز در دفتر مدرسه اي شاهد واقعه تاسف انگيزي بودم كه تا مدتها فكر مرا در مورد عدم كارداني برخي از مربيان در برقراري ارتباط صحيح و شايسته با اولياي دانش آموزان به خود مشغول داشت.
آن روز در دفتر مدرسه به هنگام زنگ تفريح و در ميان گروهي از معلمان كه خستگي چند ساعت كار را با نوشيدن يك استكان چاي رفع مي كردند، معلم جواني در حضور دختركي خردسال به مادر او پرخاش مي كرد كه چرا دختر در درس خود تنبل، نامنظم و بي مسئوليت است.
كودك از شدت خجالت سرش را در گريبان فرو برده و وضع و حالت روحي او به نحوي بود كه گويي آرزو داشت زمين دهان باز كند و او را كه در حضور آن جمع آن چنان تحقير شده بود، در خود جاي دهد. مادر جوان در مقابل سخن تند، سرزنش آميز و گزنده معلم سعي كرد حالتي دفاعي به خود گيرد تا از غرور و شخصيت خود دفاع كند. زيرا كه به هر حال مسائل فرزندش به خود او نيز مربوط مي شد و چه بسا نمودار طرز تربيت و عدم رسيدگي كافي او به وضع دخترك تلقي مي شد.
بنابراين او نيز به نوبه خود شروع به انتقاد از طرز رفتار و تدريس معلم در كلاس نمود و عدم پيشرفت دخترش را در اثر ناشيگري و ناواردي معلم در امر تدريس دانست. لحظه اي بعد كار مشاجره بين آن دو چنان بالا گرفت كه به گريه دختر، پادرمياني و دخالت مدير و معاون مدرسه و ناراحتي معلمان حاضر در صحنه انجاميد.
معلم با صورتي بر افروخته و عصباني كوفته به كلاس خود برگشت، مادر جوان خشمگين، ناراحت و عصباني از مدرسه خارج شد و دختر بچه با چشمي گريان و قدمهايي لرزان دفتر را ترك كرد تا به حياط مدرسه برود و به جمع پر سرو صدا و شلوغ كودكاني كه از آخرين لحظات زنگ تفريح استفاده مي كردند، بپيوندد.
ديدن اين صحنه ناراحت كننده ذهن هر بيننده اي را به طرح اين سوال مي كشاند كه براستي هدف از ترتيب دادن يك چنين ملاقاتهايي از طرف مدرسه آن هم در زنگ تفريح و در حضور جمع معلمان چيست؟ تحقير مادر؟ سرشكستگي دانش آموز؟ ناراحت كردن معلم و يا برعكس، هدف جلب همكاري اوليا در امر تحصيل دانش آموزان است؟
گاه از خود مي پرسم چرا اغلب مدارس، هرگاه اولياي كودكان را احضار مي كنند تنها براي شكايت از كودك و نشان دادن نقاط ضعف و بي انضباطي اوست؟ آيا براستي ما مربيان در وجود دانش آموزان بي شماري كه زير نظر ما پرورش مي يابند، هيچ نكته مثبت و اميدواركننده اي نمي يابيم تا يك بار پدر يا مادر آنان را به مدرسه بخوانيم و با نهايت خوشحالي به آنها اعلام كنيم: " خانم، آقا؛ پيشرفت فرزند شما واقعاً چشمگير است و بايد به شما به خاطر اين موفقيت تبريك گفت" و يا پرونده كودك را جلوي آنها بگذاريم و بگوييم؛" مي بينيد! اين كار اول سال فرزند شماست و اين هم كار فعلي او، فكر نمي كنيد او در اين مدت خيلي خوب كار كرده است؟" و يا مي توان با اولياي كودكان در مورد پيشرفتي كه فرزندشان از نظر رفتار، رعايت ادب، انضباط، صداقت و درستي يا همكاري با ديگران داشته است، سخن گفت.
اگر معلمي در چنين لحظاتي به چهره مادر يا پدري كه پيشرفت فرزندش در امر تحصيل يا رفتار مطرح مي گردد بنگرد، بدون شك اشك شوق و احساس غرور و افتخار را در چهره مشتاق او خواهد ديد. اما ما مربيان با اينكه به خوبي مي دانيم جلب اعتماد و همكاري اوليا چه تاثير سازنده و ثمر بخشي در پيشرفت تحصيلي و اجتماعي كودكان دارد، متاسفانه كمتر شاهد چنين لحظات شكوهمندي هستيم و هرگز براي خود فرصت و فراغتي جهت ايجاد يك چنين روابط اميدوار كننده با اوليا در نظر
نمي گيريم.
عواملي كه مانع برقراري ارتباط صحيح با اوليا مي گردد.
بدون شك عوامل بسياري وجود دارد كه از به وجود آمدن رابطه اي صميمانه و شايسته با اولياي دانش آموزان جلوگيري مي نمايد كه اين عوامل اغلب به زمينه ها و تجربيات قبلي معلمان و مسئولان مدارس و تصوري كه آنان از اولياي دانش آموزان در ذهن خود دارند، مربوط مي شود. در بين عوامل بي شمار بازدارنده در اينجا به چند نكته اشاره مي شود.
1- كمبود اعتماد به نفس
برخي از معلمان تازه كار، گاه در مقابل اولياي دانش آموزان بخصوص آنان كه از دانش و تخصص بيشتري برخوردارند رفتاري از خود نشان مي دهند كه ناشي از كمبود اعتماد به نفس در آنان است مخصوصاً اگر از مهارت كافي نيز در امر تدريس بهره چنداني نداشته باشند. البته رفتار متكبرانه تعدادي از اوليا نيز كه احساس مي كنند چون در رشته اي تبحر دارند، بنابراين
مي توانند در همه چيز از جمله آموزش و پرورش و طرز تدريس معلم در كلاس هم اظهار عقيده قاطع، انتقاد و خرده گيري نمايند، ترديد و عدم اعتماد به نفس معلم را افزايش مي دهد در حالي كه اگر معلم به رشته خود مسلط و شناخت و توجه كافي به روحيه يكايك دانش آموزان كلاس خود داشته باشد، بالاترين و بهترين مقام براي تصميم گيري و اظهار نظر در امور مربوط به كلاس خويش مي باشد و لازم است اين موضوع براي خود وي و براي ديگران قطعي و مشخص باشد. اما به هر حال اكثر اولياي تحصيل كرده و كاردان، كاملاً مشتاق و آرزومندند كه از طرف معلم گاهي براي همكاري و اظهار نظر به مدرسه دعوت شوند تا آنان نيز به سهم خود بتوانند در مورد پيشرفت وضع تحصيلي و اجتماعي دانش آموزان مشاركت داشته باشند و اين همكاري براي معلم كلاس بي نهايت ضروري و ارزشمند است.
2- قدرت طلبي و احساس برتري
در بين مربيان زحمتكش و فعالي كه در محدود ترين و گاه حتي دلسرد كننده ترين شرايط به تلاش مشغولند، برخي اوقات متاسفانه افرادي يافت مي شوند كه ميل به قدرت طلبي و احساس برتري نسبت به ديگران چنان رفتار و گرايشهاي آنان را تحت تاثير قرار مي دهد كه اولياي دانش آموزان خود را نيز بسان كودكان ناداني تلقي مي كنند كه بايد تحت آموزش آنها قرار گيرند و بنابراين سعي دارند نقش معلم را در برابر والدين نيز بازي كنند.
البته در اين نكته كه معلمان كاردان مي توانند و لازم است نقش حساسي در راهنمايي اوليايي كه به كمك نيازمندند، ادا كنند حرفي نيست اما آن آموزش متكي بر تفاهم، همدلي، صميميت و با بهره گيري از همه امكانات و شرايط مدرسه، موضوعي كاملاً متفاوت است.
بنابراين هر يك از مربيان بايد در نظر داشته باشند كه براي تسريع رشد همه جانبه كودكان چه از نظر عاطفي و اجتماعي و چه از نظر ذهني لازم است كه رابطه معلم با اولياي دانش آموزان بر اساس احترام متقابل، جلب اعتماد و دوستي و تاييد ارزشهاي انساني آنان استوار باشد و از هر فرصتي براي استفاده از نظريات و پيشنهادات مفيد و سازنده بهره گيرند.
3- حالت دفاعي
بعضي از مربيان كه شناخت درستي نسبت به اولياي كودكان ندارند و از اثرات مفيد همكاري و همفكري با اوليا بي خبرند غالباً در مقابل آنان حالت دفاعي به خود مي گيرند؛؛ به عنوان مثال وقتي مادري براي وضع تحصيلي آن كودك با توجه به شرايط جسمي و روحي او بدهد به مدرسه مي آيد، مربيان بر آشفته شده و تصور مي كنند آن مادر خيال دارد روش آنان را محكوم كرده و خرده گيري كند در حالي كه غالباً چنين نيست و لازم است مربيان با اعتماد به نفس حفظ آرامش خونسردي و به كمك اطلاعاتي كه پدر يا مادر دانش آموز در اختيارشان مي گذارد و با بهره گيري از انتقادات سازنده آنان، نه تنها رابطه محكمي با اوليا برقرار كنند بلكه از اين اطلاعات در جهت پيشرفت و وضع تحصيلي و اجتماعي كودك استفاده نمايند. به هر حال هر يك از معلمان بايد به اولياي دانش آموزان فرصت دهد و امكاناتي به وجود آورد تا آنان بتوانند در مواقع لزوم به او مراجعه كرده و نكاتي را كه لازم مي دانند، مطرح كنند. البته شايد بعضي از نكاتي كه ذكر مي گردد، براي معلم ظاهراً اهميت چنداني در بر نداشته باشد در حالي كه احتمال دارد طرح آن نكات براي مادر يا پدر دانش آموز اساسي باشد.
4- جبهه گيري مدرسه و خانواده
يكي ديگر از عواملي كه از ارتباط صحيح و منطقي بين والدين و معلمان جلوگيري مي كند، وجود جوي خصمانه در برخي از مدارس است كه به ناچار آن مدرسه را به سازماني منزوي، خشك، بي تحرك و بي فايده تبديل مي كند. در اين قبيل مدارس، جبهه هاي كوچك و بزرگي وجود دارد كه از عدم اعتماد، سوء ظن و بدبيني بين افرادي حكايت مي كند كه در آنجا به سر مي برند. جبهه بين معلم و شاگرد، جبهه بين معلمين و مدير مدرسه، جبهه گيري مدير در مقابل اوليا و كادر آموزشي در مقابل كارمندان دفتري و . . .
مسلماً چنين محيطي درهاي مدرسه را براي هميشه به روي همه كساني كه مي توانند قدمي در راه بهبود آن بردارند بسته نگه مي دارد و مانع از آن مي گردد كه دانش آموزان مدرسه از آموزش و پرورش صحيح و از همكاري و همفكري افرادي كه از آنان مراقبت مي كنند، برخوردار شوند.


منبع :
زهرا بازرگان، 1376، مدرسه اي ديگر، انتشارات انجمن اولياء و مربيان جمهوري اسلامي ايران، صفحات 30-25

جهان يادگار است و ما رفتني
به گيتي نماند به جز گفتني

معرفي طرح :

گزارشها و پيشنهادها :

يادداشتها :

تجربه دبستانهاي مجري طرح :

لينكها :

powered by blogger